سنغر

لغت نامه دهخدا

سنغر. [ س ُغ ُ ] ( اِ ) مرد آژین کننده آسیا. ( یادداشت مؤلف ).
سنغر. [ س ُ غ ُ ] ( اِخ ) ابن مودود. رجوع به سنقر، سنقربن مودود، سلاجقه و سلجوقیان شود.

فرهنگ فارسی

ابن مودود

جمله سازی با سنغر

خسروا، الب سنغر غازی یافت از خدمت تو هشمت و فر