لغت نامه دهخدا
زیدالخیل. [ زَ دُل ْ خ َ ] ( اِخ ) رجوع به زیدبن مهلهل در همین لغت نامه و عقدالفرید و تاریخ گزیده و بلوغ الارب ج 2 ص 127، 129 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 570 شود.
زیدالخیل. [ زَ دُل ْ خ َ ] ( اِخ ) رجوع به زیدبن مهلهل در همین لغت نامه و عقدالفرید و تاریخ گزیده و بلوغ الارب ج 2 ص 127، 129 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 570 شود.
💡 و یکی بود که وی را زیدالخیل گفتندی. رسول (ص) را گفت، «آمده ام تا از تو بپرسم که نشان آن که خدای تعالی به وی شر خواسته باشد چیست؟ و نشان آن که به وی خیر خواهد چیست؟» و گفت، «هر روز برخیزی به چه صفت باشی؟» گفت، «چنان که خیر را و اهل خیر را دوست دارم و اگر خیری پدید آید بزودی بکنم و ثواب آن به یقین بشناسم و اگر از من فوت شود اندوهگین باشم و در آرزوی آن بمانم». گفت، «این است نشان آن که به تو خیر خواسته است. و اگر کاری دیگر خواستی تو را بدان مشغول کردی و آنگاه باک نداشتی که در کدام وادی از وادیهای دنیا تو را هلاک کردی».