زقر

لغت نامه دهخدا

زقر. [ زَ ] ( ع اِ ) چرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرغ شکاری. لغتی است در سقر. ( از ذیل اقرب الموارد ).
زقر. [ زَق َ ] ( ع اِ ) دوزخ. لغتی است در سقر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

در زخ لغتی است در سقر

جمله سازی با زقر

💡 شسته کرباس که پرداخته در می پیچند کاغذی دان که زقر طاس به پیچد طومار