روغن زبان

لغت نامه دهخدا

روغن زبان. [ رَ / رُو غ َزَ ] ( ص مرکب ) کنایه از نرم گفتار و چاپلوس. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). چرب زبان. || فریبنده. ( فرهنگ فارسی معین ). فریب دهنده. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از برهان ).

فرهنگ فارسی

کنایه از نرم گفتار و چاپلوس. یا فریبنده.

جمله سازی با روغن زبان

نیوشنده از گرمی شاه روم به روغن زبانی برافروخت موم
چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدن