لغت نامه دهخدا
دوگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِ ) ساخ. زجرد معرب آن است و ظاهراً به معنی چای است. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به زجرد و ساخ شود.
دوگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِ ) ساخ. زجرد معرب آن است و ظاهراً به معنی چای است. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به زجرد و ساخ شود.
ساخ. زجرد معرب آن است و ظاهرا به معنی چای است.
💡 جهاندار دستان و برزوی شیر دو گرد دلاور، دو مرد دلیر
💡 دو صندوق زان ساز کردند چست دو گردان برآورده چابک درست
💡 پدر بر پدر هر دو گرد و دلیر جهانگیر و جنگآور و مرد شیر
💡 دو گرد دلاور بیامد به کین بدین لشکر گشن و شیران چین
💡 آن زمان در ارتش اتریش نیز در هر هنگ علاوه بر تفنگچیها دو گردان نارنجکانداز نیز وجود داشتند. در مواقع نیاز این گردانها از هنگهای خود جدا شده و از ترکیب آنها هنگهای نارنجکانداز تشکیل میشد.
💡 چو از نامداران دو گرد نبرد زمانی رساندند بر ماه گرد