دنگ و دوال

لغت نامه دهخدا

دنگ و دوال. [ دَ گ ُ دَ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) دوالی و ریسمانی است که بر آن زنگوله بسیار آویزند و مسخرگان خاصه غلامان عباسی به کمربندند بطوری که زنگوله ها بر کفل و دور کمر آویخته ماند و به همان قسم رقص کنند و اصول آورند. ( لغت محلی شوشتر ). || کنایه است از اسباب تجمل و شأن و شوکت. ( آنندراج ) ( لغت محلی شوشتر ):
بعد مردن طمطراق شیخ افزون می شود
طبل رحلت بهر او دنگ و دوالی بیش نیست.قبول ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

دوالی و ریسمانی است که بر آن زنگوله بسیار آویزند.

جمله سازی با دنگ و دوال

💡 نشست آنکه زمانی به زین ز بی مغزی چو طبل با بچیند به خویش دنگ و دوال