دل زندگی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با دل زندگی
دل زندگی مجوی ز بیگانه از سخن آری چراغ بزم بمیرد چو شد خموش
پیری نتوان یافت به دل زندگی ما باقامت خم صیقل آیینه جانیم
شده بر یوسف دل زندگی سخت برون دیگر ز زندان غمش کن
ملایک باز گفتند ای خداوند مگر دل زندگی دارد بفرزند
اهل عصیان را ندامت مایهٔ دل زندگی است سودمند افتاده تریاق پشیمانی به دل