درویش مرد

لغت نامه دهخدا

درویش مرد. [ دَرْ م َ ] ( اِ مرکب ) مرد درویش. مرد بی چیز. ( یادداشت مرحوم دهخدا ):
ببخشید گنجی به درویش مرد
که خوردش نبودی بجز کارکرد.فردوسی.چو درویش مردی که نازد به چیز
که آن چیز گفتن نیرزد پشیز.فردوسی.

فرهنگ فارسی

مرد درویش مرد بی چیز

جمله سازی با درویش مرد

💡 چونکه آن درویش مرد راه شد بی دل و بی صبر پیش شاه شد

💡 ببخشید گنجی به درویش مرد که خوردش نبودی به جز کارکرد

💡 بر نیفتد ملتی اندر نبرد تا درو باقیست یک درویش مرد

💡 همانا بدیدی تو درویش مرد ز پیری فرومانده از کارکرد

💡 شهر ها زیر سپهر لاجورد سوخت از سوز دل درویش مرد

رویت یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز