دختر خانه

لغت نامه دهخدا

دخترخانه. [ دُ ت َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خانه دختران. زناخانه. جنده خانه. ( ناظم الاطباء ). نجیب خانه. کنایه از فاحشه خانه است. خیرخانه.
دخترخانه. [ دُ ت َ رِ ن َ / ن ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) دختر شوی ناکرده مقیم خانه. دختر که در خانه پدر زندگی کند و هنوز شوی ناکرده باشد.

فرهنگ فارسی

خانه دختران

جمله سازی با دختر خانه

💡 از فیلم‌هایی که وی در آن نقش داشته‌است، می‌توان به این به آن در، گشت نیمه‌شب، بانویی از لوئیزیانا، زحمت را کم کن، ماریتای بدجنس، شبی در اپرا، عصر جدید، دختر کولی، به‌سوی غرب، جرم بین‌المللی، گروه رگتایم الکساندر، کله‌پوک‌ها، کنتاکی، کلرادو، در کالیفرنیای قدیم، باج‌گیری، دختر خانه‌دار، نخاله‌ها در دریا، من و رفیقم، روابط ما، برادر شیطان و لیلیان راسل اشاره کرد.

💡 به ره در یکی دختر خانه بود به معجر غبار از پدر می‌زدود

💡 از فیلم‌هایی که وی در آن‌ها نقش داشته‌است، می‌توان به روابط ما، به‌سوی غرب، تاپر، دختر خانه‌دار، سربازان نیروی هوایی و برگ‌های پاییزی اشاره نمود.

💡 مرد بی‌ریش و دختر خانه نیستند از حساب بیگانه

💡 ساحت گلزار در چشمم چو دختر خانه ای است روشنت گردد اگر از دیده بر درای غبار

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جستجو یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز