خویشتن پرست

لغت نامه دهخدا

خویشتن پرست. [ خوی / خی ت َ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) خودپرست. متکبر. خودپسند:
خاقانی را نشایی ایراک
خودبینی و خویشتن پرستی.خاقانی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه خود را برتر از دیگران بیند خود پرست.

جمله سازی با خویشتن پرست

دانی غرضم ز می‌پرستی چه بود؟ تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
مردان رهش میل به هستی نکنند خودبینی و خویشتن پرستی نکنند
مردان خدا میل به هستی نکنند خودبینی و خویشتن پرستی نکنند
می‌بینم و می‌پرستم از روی یقین خود بینی و خویشتن پرستی نکنم
دانی غرضم زمی پرستی چه بود؟ تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم