لغت نامه دهخدا
خوش حرکات. [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ رَ ] ( ص مرکب ) خوش رفتار. آنکه حرکت و رفتار نکو دارد. آنکه در حرکاتش لغزش نیست. || شیرین حرکات. طناز. || خوش خلق. خوش اخلاق. خوش کردار.
خوش حرکات. [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ رَ ] ( ص مرکب ) خوش رفتار. آنکه حرکت و رفتار نکو دارد. آنکه در حرکاتش لغزش نیست. || شیرین حرکات. طناز. || خوش خلق. خوش اخلاق. خوش کردار.
خوش رفتار یا شیرین حرکات
💡 جلوه شاهدان خوش حرکات آ ب راباز دارد از رفتار
💡 در روضه جان تاره نباتی خضرست شیرین پسری خوش حرکاتی خضرست
💡 چو شعله وقت فراز و چو قطره گاه نشیب چو عشره خوش حرکات و چو جلوه خوش رفتار
💡 با همه ناراستی و بد دلی خوش حرکات است پدر سوخته
💡 ز بس که خوش حرکاتی ز التفات رقیب به دل هزار محبت فزوده ای ما را
💡 باد سحری خوش حرکات افتاده ست آب ازدم او، آب حیات افتاده ست