خود خوار
فرهنگ فارسی
غم خور آنکه با غم خود را نابود می کند
جمله سازی با خود خوار
من از کار خود خوار در پیش ایشان چو بدنام اسلام در دیر راهب
چرا در نفس خود خوار و اسیری وگرنه برتر از بدر منیری
یارم چو شود به طوف بستان مایل گل دل بکند ز برگ خود خوار و خجل
شود قدرش بجای خویش معلوم برون از جای خود خوار است و محروم
پس از خود خواری ما را توهم کن بر این مشت اسیر آخر ترحم کن
آب دهان بر رخ پاکش فکند وز کف خود خوار به خاکش فکند