خواهانی

لغت نامه دهخدا

خواهانی.[ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) آرزو. مراد. میل. خواهش. رغبت. ( ناظم الاطباء ). عشق در تداول عامیانه. ( یادداشت بخط مؤلف ). || خواست. اراده. || شهوت. || طلب. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خواهانی تن؛ شهوت طلبی. ( منتهی الارب ).
- خواهانی نمودن؛ دعوی. دعاء. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

آرزو مراد یا خواست

جمله سازی با خواهانی

هر کرا تو بصدق خواهانی او ترا جان و تو ورا جانی
اوج پرواز با همراهی امین حیایی، نیما نکیسا، کامبیز دیرباز، علی ضیا، مازیار عصری، سیاوش خواهانی، مجید ادیب، پرهام امینی، بردیا صابری و پویا امینی ۱۱ تیر ۱۳۹۳
این آلبوم شامل ۱۱ قطعه است که هشت قطعه آن از ساخته‌های علی پهلوان، دو قطعه از ساخته‌های شراره فرنژاد و یک قطعه هم از کارهای سیامک خواهانی است. توزیع کننده این آلبوم شرکت هنر اول است.
و آن‌گاه که خواهانی را می‌یابد، هلاکش می‌سازد. نیز گفت: حق نفس خویش را بدو ده. چه اگر حق حق را ایفا نکرده‌ای، به خصومتت برخواهد خاست.