خلدوش

لغت نامه دهخدا

خلدوش. [خ ُ وَ ] ( ص مرکب ) مانند بهشت. بهشت گون:
بنگه تیر ازو شود روضه صفت بتازگی
خرگه ماه ازو شود خلدوش از منوری.خاقانی.

جمله سازی با خلدوش

شیر از که از آب و هوا خلدوش است دیریست که از زمانه در گیر و کش است
خلدوش با هر خوشی نزدیک و از هر رنج دور عیش موجود اندر او چون در ارم غلمان و حور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت