لغت نامه دهخدا
خرمقدس. [ خ َم ُ ق َدْ دَ ] ( ص مرکب ) بسیار متعصب و مقدس. آنکه ازتعصب و تقدس در دینی و آئینی کارهای ابلهانه کند.
خرمقدس. [ خ َم ُ ق َدْ دَ ] ( ص مرکب ) بسیار متعصب و مقدس. آنکه ازتعصب و تقدس در دینی و آئینی کارهای ابلهانه کند.
(عامیانه): کنایه از آدمهای مذهبی با جلوههای ویژه، مثل ریش، تسبیح، انگشتر که پُز فهمیده بودن را به یدک میکشند.
خرِمقدس در امرته سپنته موجود باستانی و اساطیری که در میان دریاچه وروکرت ایستاده و برایش قربانی نثار میکنند.
💡 آنان را بازيچه شيطان مى دانست كه به لهو و لعبمشغول اند. او در رفتار و گفتار مردم ژنو تغيير اساسى بوجود آورد و آنان را مردمى خشكو زاهد و خرمقدس بارآورد. كالون بر خلاف لوتر مرد متعصب و خشك و سردى بود و هرگونه تفريح سالم و هنر و ابراز استعداد را با كتاب مقدس ناهماهنگ مى دانست. لوترنقطه مقابل كالون بود.(570)