خجله

لغت نامه دهخدا

خجله. [ خ َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) کلمه دیگری بوده است در تداول فارس از خجلت: از رشک هر جویی از آن دجله غرق خجله. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 13 ).

جمله سازی با خجله

آن نرگسک لطیف سر در پیش چون دخترکان خرد از خجله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال قهوه فال قهوه فال نخود فال نخود فال درخت فال درخت