خجسته روز

لغت نامه دهخدا

خجسته روز. [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) خوشبخت. خوش ایام. خوش کام. آنکه بخت و روزش بلند و خجسته است:
خجسته روزا کاندر نبرد سطوت تو
به آب تیغ بیفروخت آذر خرداد.مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

خوشبخت خوش ایام

جمله سازی با خجسته روز

خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی که بامداد به روی تو فال میمونست
خجسته روز کسی که به یمن طالع سعد نظر به طلعت این شهریار بگشاید
خجسته روز نکوخواه تو چو ظل همای گسسته جان بد اندیش تو چو نسل عقیم
آن به که طول عمر ولیعهد شاه را در این خجسته روز ز یزدان طلب کند
سر سال و خجسته روز نوروز جهان پیروز گشت از بخت پیروز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لاشی
لاشی
فکر
فکر
دقت
دقت
بررسی
بررسی