حسن فرنگ. [ ح ُ ن ِ ف َ رَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایت از حسن سفیدچهرگان است، چنانکه فرنگیان را میباشد: ز بس داغندگلهای چمن از آب و رنگ او گلستان لاله زاری گشته از حسن فرنگ او.فطرت ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
کنایت از حسن سفید چهرگان است چنانکه فرنگیان را باشد
جمله سازی با حسن فرنگ
به حیرتم که نگاه از چه حیرت آب دهم ز خار وگل همه حسن فرنگ میبارد