حبشان

لغت نامه دهخدا

حبشان. [ ح َ ب َ ] ( اِخ )نام جد محمدبن علی بن جعفر واسطی فقیه و محدث است.
حبشان. [ ح ُ ] ( ع اِ ) نوعی از ملخ.
حبشان. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حبش.

جمله سازی با حبشان

طول این خط لوله ۳۷۰ کیلومتر است از ابتداء چاه نفت حبشان تا بندر ساحلی فجیره در ساحل دریای عمان و سپس اقیانوس هند، خط لوله نفت می‌تواند در صورت لزوم تا سه چهارم صادرات نفتی امارات متحده عربی را به بازارهای مصرف منتقل کند.
جام ایشان به سفله مست مده دامن حبشان ز دست مده
هم چنین کشور عربستان سعودی در صدد آن است که خط لوله مشابه به (خط لوله نفت حبشان) ایجاد کند و در نهایت به خط لوله نفت حبشان وصل کند، وظرفیت این خط لوله افزایش دهند، ونفت عربستان نیز از دریای عرب امرارا دهند، بدون اینکه نیازی به تنگه هرمز داشته باشند.
آتشی از حبشان افروختی خویشتن را اندر آتش سوختی