حب کردن

لغت نامه دهخدا

حب کردن. [ ح َ ک َ دَ ] ( مص مرکب )خمیر داروئی یا جز آن را به صورت حب، گلوله کردن.

جمله سازی با حب کردن

تدبیر تو چیست بغض با حب کردن با هستی خویشتن تعصّب کردن