لغت نامه دهخدا جواسیس. [ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ جاسوس. ( منتهی الارب ). جستجوکننده خبر برای بدی. ( آنندراج ). رجوع به جاسوس شود.
جمله سازی با جواسیس حاجتش ناید به فعل و قول خوب احذروهم هم جواسیس القلوب در نوبت شاهیش، ز ایران بولایات غیر از خبر فتح نبردند جواسیس