جموع

لغت نامه دهخدا

جموع. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جمع، بمعنی گروه مردم.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جَمْع شود.

فرهنگ عمید

گروه ها.

فرهنگ فارسی

گروهها، جمع جمع
( اسم ) جمع جمع

جمله سازی با جموع

صفوف قاریانم از قماری جموع عادلانم از عنادل
در مقام جمع جمع آید بجمع آنکه بفرق پس جموع کون از یک نام مفرد ساختند