توشت

لغت نامه دهخدا

توشت. [ ت َ / تُو ش َ ] ( اِ ) بیل. ( ناظم الاطباء ).
توشت. [ ت َ وِ ] ( اِمص، اِ ) تابش و حرارت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به توش و تابش و تو و تاب شود.

فرهنگ فارسی

تابش و حرارت

جمله سازی با توشت

دیکلوسمتا یا برای سادگی دیکلو (گرجی: დიკლოსმთა) یک قله در بخش شرقی رشته‌کوه قفقاز در حد فاصل مرز جمهوری‌های چچن و داغستان در روسیه و ناحیه توشتی در گرجستان است.
باد رفتار است خنگ خاک توشت آتشین فعل است تیغ آبدارت