تشن

لغت نامه دهخدا

تشن. [ ت َ / ت ِ ش َ] ( اِ ) جاکشو است و آن دانه باشد نرم و سیاه و لغزنده از عدس بزرگتر که در داروهای چشم بکار برند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از ناظم الاطباء ).
تشن. [ ت ِ ش َ ] ( اِخ ) شهری در سیلزی که در سال 1779 م. در این شهر قرارداد صلحی بین فردریک دوم پادشاه پروس و ماری ترز ملکه اتریش منعقد گردید و جنگ بر سر باویر خاتمه یافت. این شهر در سال 1920 م. به دو قسمت تقسیم شد. قسمتی با 34900 تن سکنه به چکسلواکی وقسمت دیگر با 20000 تن سکنه به لهستان واگذار شد.

فرهنگ عمید

= چشمیزک

فرهنگ فارسی

چاکشو است و آن دانه باشد نرم و سیاه و لغزنده از عدس بزرگتر که در داروهای چشم بکار برند

جمله سازی با تشن

آرشیدوک شارل اتریش، دوک تشن (کارل لودویگ یوهان جوزف لورنز اتریش; ۵ سپتامبر ۱۷۷۱ – ۳۰ آوریل ۱۸۴۷) یک فیلدمارشال اتریشی و پسر سوم امپراتور لئوپولد دوم و همسرش ماریا لوئیزا اسپانیا بود. او همچنین برادر جوانتر فرانتس دوم، امپراتور مقدس روم نیز بود. با وجود ابتلای او به صرع، فرمانده نظامی برجسته او طی جنگ‌های ناپلئونی، احترام فوق‌العاده‌ای برایش به ارمغان آورد. او به راستی یکی از نیرومندترین رقبای ناپلئون بناپارت محسوب می‌شد.
به جهت تحکیم پیمان دفاعی ۱۷۵۶ میان فرانسه و اتریش، یوزف در سال ۱۷۶۰ با شاهدخت ایزابلا از پارما ازدواج کرد. ایزابلا دختر فیلپ، دوک پارما و نوه دختری لویی پانزدهم، پادشاه فرانسه بود. یوزف همسر خود را جالب و جذاب می‌دید و به او علاقه‌ داشت. با اینحال ایزابلا به اندازه همسرش عشق و علاقه نشان نمی‌داد؛ او به دوست صمیمی و نزدیک خواهر یوزف، ماریا کریستنیا دوشس تشن تبدیل شد‌ و رابطه مخفیانه احتمالا عاشقانه‌ و جنسی با او داشت.