لغت نامه دهخدا
تزرع. [ ت َ زَرْ رُ ]( ع مص ) شتافتن به سوی بدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ).
تزرع. [ ت َ زَرْ رُ ]( ع مص ) شتافتن به سوی بدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ).
شتافتن به سوی بدی.
💡 قال تزرعون سبع سنين دابا فما حصدتم فذروه فى سنبله الا قليلا مما تاكلون (47)
💡 8- آينده نگرى و برنامه ريزى بلند مدت براى مقابله با مشكلات اقتصادى جامعه، لازمهمديريت كشور است. ( تزرعون... فذروه... الاّ قليلا )
💡 1- مردان خدا بايد براى رفاه مردم، فكر كنند و طرح دراز مدت و كوتاه مدت داشتهباشند. ( تزرعون سبع سنين )
💡 6- هر تلخى بد نيست. همين قحطى مقدمه ى حاكميت يوسف شد وهمچنين مقدمه صرفه جويىوكار بيشتر در ميان مردم گشت. ( تزرعون، فذروه، الاّقليلا )
💡 قال تزرعون سبع سنين دأ با فما حصدتم فذروه فى سنبله إ لا قليلا مما تأ كلون (47)
💡 9- كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع، در شرايط بحرانى امرى ضرورى است.( تزرعون... فذروه... )