ربع مسکون چو از طریق شمار شد به فرسنگ بیست و چار هزار
چنگیی را کو نوازد بیست و چار چون نیابد گوش گردد چنگ بار
ساعت شب چو ضم کنی با روز خود بود بیست و چار آدم سوز
برادر بد او را همی بیست و چار سرآورد بر جملگی روزگار
چو شد آواز بیست و چار درگوش چه بیست و سی که صد بودند مدهوش
شمس کز کرّه هست در مقدار ز صد و بیست و چار بار شمار