بریح

لغت نامه دهخدا

بریح. [ ب َ ] ( ع ص، اِ ) شکاری که از دست راست صیاد به جانب دست چپ وی رود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بَروح. و رجوع به بروح شود.
- ابن بریح؛ زاغ. ( ناظم الاطباء ). غراب. ( اقرب الموارد ).
- ام بریح؛ زاغ. ( ناظم الاطباء ).
- || بلا. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِخ ) از اعلام است. ( از منتهی الارب ).
بریح. [ ب ُ رَ ] ( اِخ ) پدر بطنی است از عرب. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پدر بطنی است از عرب.

دانشنامه عمومی

بریح ( به عربی: بریح ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان کسروان واقع شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)روح (۵۷ بار)

جمله سازی با بریح

بریح (به عربی: بريح) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان کسروان واقع شده‌است.
بریحان (به عربی: بریحان) یک شهرداری در الجزایر است که در استان الطارف واقع شده‌است. بریحان ۸٬۳۲۶ نفر جمعیت دارد.
چو بودی دود دل دنباله او مبدل شد بریحان لاله او
تا نوشتست بریحان گل بستان جلال باغ را بر ورق لاله حمرا مرسوم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شهرت یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز