باد بود

لغت نامه دهخدا

باد بود. ( جمله ) گوئی هیچ نبود. هیچ بود. ( آنندراج ). رجوع به باد شود.

فرهنگ فارسی

هیچ نبود

جمله سازی با باد بود

باید ز دامن دل، گرد تعلق افشاند باری در این گذرگه، چون باد بود باید
زیر شادروان جم گر باد بود او را براه کوه زیر مهد باشد باد زیر ران بود
بی حشمت او دولت چون باد بود تند بی دولت او حشمت چون خاک بود رام
گرچه عنان گیریت آرزوی باد بود رخش تو این آرزو در دل صرصر شکست
چو باد بود تمامم نفس ولی همه سرد چو غنچه بود متاعم زبان ولی همه لال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محنت
محنت
تعمیم
تعمیم
قیز
قیز
حق الزحمه
حق الزحمه