آونگ، در زبان فارسی، به رشتهای اطلاق میشود که جهت آویزان کردن و نگهداری خوشههای انگور و برخی دیگر از میوهها مورد استفاده قرار میگیرد. این وسیله، که ممکن است از جنس نخ، سیم نازک یا مواد مشابه باشد، امکان قرار دادن محصولات را در ارتفاع فراهم میسازد. این روش نهتنها باعث صرفهجویی در فضا میشود، بلکه با بهبود جریان هوا در اطراف میوهها، به خشکشدن یکنواخت و جلوگیری از فساد زودرس آنها کمک شایانی میکند.
از دیدگاه واژهشناسی، واژهٔ آونگ از ریشهٔ آویختن گرفته شده و بهصورت صفت نیز بهمعنای آویخته و آویزان به کار میرود. این کاربرد، مفهوم اصلی آن را که بیانگر حالت تعلیق است، بهخوبی نمایان میسازد. این اصطلاح، بهویژه در حوزهٔ کشاورزی، باغداری و همچنین در روشهای سنتی نگهداری و خشککردن محصولات، جایگاه ویژهای دارد. در مجموع، آونگ نقشی کاربردی و مؤثر در فرآیند پس از برداشت محصولات باغی ایفا میکند. استفاده از این روش ساده اما هوشمندانه، ضمن حفظ کیفیت میوهها، بهویژه در تولید کشمش و سایر خشکبار، یک سنت دیرینه و همزمان یک راهحل عملی به شمار میآید. بنابراین، این واژه بر ابزاری دلالت دارد که پیونددهندهٔ سنتهای کشاورزی با نیازهای عملی نگهداری مواد غذایی است.
( آونگ ) آونگ. [ وَ ] ( اِ ) رشته ای که انگور و دیگر میوه بندند و آویزند ( فرهنگ اسدی، خطی )، و این کار برای تازه ماندن و گنده نشدن میوه است به زمستان. معلاق. آوند. بند:
چون برگ لاله بودم [ من ] واکنون
چون سیب پژمریده بر آونگم.رودکی.دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی
مدتی شد که در آونگ سرش در کنب است.انوری. || ( ص ) آویخته. معلق. دَرْوا. آونگان. آویزان. دلنگان:
عیار حلم گرانش پدید نتوان کرد
اگر سپهر ترازو شود زمین پاسنگ
هزاریک گر از آن زآسمان درآویزد
چنان بود که ز کاهی کُهی کنند آونگ.فرخی.وآنگه او را سوی دروازه گرگانج برند
سرنگون باد گران از سر پیلان آونگ.فرخی.بخت مردی است از قیاس دو روی
خلق گشته بدو درون، آونگ.ناصرخسرو.آونگ دوزخیم بزنجیر معصیت
دوزخ نهنگ و ما چو یکی لقمه نهنگ.سوزنی.نگونش در آن چاه آونگ کرد
هنوز اندر آنجاست آونگ مرد.زجاجی. || هر چیز درآویخته و معلق و دروا: انگور، خربزه، سیب، هندوانه آونگ:
توئی که خوشه پروین بر این بلند رواق
ز بهر نقل جلال تو بسته اند آونگ.ظهیر فاریابی.یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او تن ما بدار سازد آونگ
القصه در این سراچه پرنیرنگ
یک مرده به نام به که صد زنده به ننگ.شاه نظر.- آونگ شدن؛ آویخته گشتن:
جانی چو بدار هجرت آونگ شود
صحرای جهان بر دل من تنگ شود.؟- آونگ کردن؛ آونگ بستن. آویختن:
وظیفه تو رسید و نیافت راه ز در
زهی کرم که ز روزن بکردیَش آونگ.مولوی.- امثال:
خانه خرس و انگور آونگ !
|| ( اِ ) جسمی وزین که تحت اثرقوه ثقل واقع و پیرامون نقطه ای ثابت جنبان باشد، وآن بر دو گونه است بسیط و یا ساده و آمیغی یا مرکب.و از اقسام مرکب شاهین ترازو و رقاصک ساعت است.
( آونگ ) (وَ ) ( اِ. ) ۱ - ریسمانی که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را به آن می بندند و از سقف می آویزند تا فاسد نشود. ۲ - هر چیز آویخته، معلق. ۳ - جسم سنگینی که گرد محور ثابتی حرکت کند، مانند پاندول ساعت.
( آونگ ) ۱. ریسمانی که خوشه های انگور یا میوۀ دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر آویزان کنند که تا زمستان بماند: چون برگ لاله بوده ام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی: ۵۲۶ ).
۲. (صفت ) هر چیز آویخته، آویزان.
۳. (فیزیک ) جسم سنگینی که به ریسمان آویزان کنند و حرکتی متناوب به طرفین دارد، پاندول: آونگ ساعت.
( آونگ ) ( اسم ) ۱ - رشتهای که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را بدان بندند و از سقف آویزند تا فاسد نشود. ۲ - هر چیز آویخته معلق. ۳ - جسم وزینی که حول محوری ثابت حرکت کند مانند پاندول ساعت. یا آونگ الکتریکی ( برقی ) آلتی است مشکل از گلولهای سبک وزن ( مغزنی آقطی ) که بنخی ابریشمین آویخته است پاندول الکتریک
اسم: آونگ (دختر) (فارسی) (تلفظ: avang) (فارسی: آونگ) (انگلیسی: avang)
معنی: نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
آونگ
{pendulum} [فیزیک] جسمی که از نقطۀ ثابتی آویخته شده باشد و بتواند براثر گرانی، آزادانه به جلو و عقب نوسان کند
آونگ. آوَنگ ( به فرانسوی: Pendule ) یا پاندول یک شیء آویزان ( معلق ) از یک تکیه گاه ثابت است که در نتیجه، تحت تاثیر گرانش، به صورت آزاد به عقب و جلو نوسان می کند. آونگ یک گلولهٔ کوچک به جرم m است که به انتهای نخی به جِرم ناچیز آویزان است، و سر دیگر نخ به یک تکیه گاه متصل است؛ به طوری که گلوله می تواند به راحتی به اطراف تاب بخورد. اگر گلوله را اندکی از حالت قائم ( ساکن ) منحرف کنیم به طوری که دامنهٔ نوسان آونگ کوچک باشد، گلوله بر روی قوسی از یک دایره، به راست و چپ حرکت می کند. حرکت آونگ با یک حرکت دایره ای در یک صفحه قائم حول محوری که از نقطه آویز ( اتکا ) آونگ گذشته و بر صفحه مزبور عمود است، هم ارز است.
مقدار انحراف ماکسیمم از موضع تعادل آونگ، دامنه نوسان نامیده می شود، و ارتباط مستقیمی با زاویه انحراف اولیه آونگ ( ) دارد. [ نیازمند منبع]
مدت زمان یک حرکت رفت و برگشت کامل آونگ را دورهٔ تناوب آونگ گویند. اگر آونگ تحت زاویه بسیار کوچکی شروع به تاب خوردن کند به طوری که بتوان sin ( θ ) ≈ θ در نظر گرفت، می توان گفت که نوسان آونگ، نوسان ساده هماهنگ، و دوره تناوب T آن به صورت زیر است:
T ≈ 2 π l / g
که l طول نخ و g شتاب جاذبهٔ زمین است.
اگر θ کوچک نباشد، رابطه دوره تناوب، یک سری توانی برحسب توان های l / g خواهد بود.
دورهٔ تناوب آونگ به جرمش بستگی دارد.
آونگ. آوَنگ (pendulum)
وزنه ای با نام «گلوله»، متصل به انتهای میله یا نخی در حال نوسان. در قرن ۱۷، براساس نظم نوسان آونگ، نخستین ساعت های دقیق را ساختند. آونگ را برای اندازه گیری شتاب گرانینیز به کار می برند که یکی از ثابت های مهم فیزیک است. برای اندازه گیری سرعت از آونگ بالیستیک، و برای نشان دادن حرکت وضعی یا چرخش زمیناز آونگ فوکواستفاده می کنند که آونگ هایی خاص اند.