اوعظ

لغت نامه دهخدا

اوعظ. [اَ ع َ ] ( ع ن تف ) واعظتر. اندرزدهنده تر:
و کانت فی حیاتک لی عظات
و انت الیوم اوعظ منک حیاً.ابوالعتاهیه.

جمله سازی با اوعظ

از زنانی که دیده اندر اوعظ بی تو مغز حمار می جوید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال فنجان فال فنجان فال آرزو فال آرزو فال لنورماند فال لنورماند