اهوال

لغت نامه دهخدا

اهوال. [ اَهَْ ] ( ع اِ ) ج ِ هَول، به معنی ترس وکار بیمناک که راه آن دریافته نشود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ِ هول که بمعنی دهشت و ترس است. ( از کنز و منتخب از غیاث اللغات ):
من لم یرکب الاهوال لم ینل الرغائب.
ابن المقفع ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
مرد گفتا که باز گویم حال
کز چه افتاد بر من این اهوال.سنائی.جماعت خصوم از اقدام اعلام و اقبال رایات او اهوال قیامت بمعاینه بدیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 171 ).

فرهنگ عمید

= هول

فرهنگ فارسی

ترسها، جمع هول
( اسم ) جمع هول ترسها بیمها.

جمله سازی با اهوال

و از اينكه آن جناب از پروردگار خود مسالت نمود كه او را در روز قيامت (خزى ) نكند،فهميده مى شود كه در آن روز هر انسانى محتاج به يارى خدا است، و بنيه ضعيف بشرىتاب مقاومت در برابر اهوال و هراسهايى كه آن روز با آنها مواجه مى شود ندارد، مگرآنكه خدا او را يارى و تاءييد كند.
علم سلطان سعادت چون در عالم نهاد بند بنده برزنند، علامتها بر اهوال او ظاهر شود تا بدلیل و سؤال حاجت نبود.
دوم: از غفلت و فراموشی از محاسبه روز قیامت، و بی التفاتی به اهوال و عذابهای آن روز پر وحشت
قسم دوم مؤ منينى هستند كه احيانا لغزشى مى كنند، چنين مؤ منى مانند خامه زراعت است، از هرطرف كه نسيم آن را خم كند خم مى شود، چنين كسى هماهوال دنيا تهديدش مى كند، و هم اهوال آخرت، خودش كسى را شفاعت نمى كند، ولىشافعان او را شفاعت مى كنند، و سرانجام كار او خير است.
خصوصا نسبت به بزرگان و صاحبان شرف و نبالت از انبياء و اولياء كه بر ايشاناز شدائد و اهوال نازل شده است، آنچه و هم خيال از تصويرش قاصر است.
نعیم باقی و ملک جاودانی و قرب حضرت الهی کسی را بود که در همه حال از اللَّه ترسد و احوال و اهوال رستاخیز همواره پیش چشم خویش دارد.