انضام

لغت نامه دهخدا

انضام. [ اِ ] ( ع مص ) آراسته و مرتب کردن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).

جمله سازی با انضام

پس از درگذشت میرزا علی‌اصغرخان اتابک، وارثان او باغ و ابنیه موسوم به پارک اتابک را به انضام یک رشته قنات و یک باب طویله و یک گلخانه واقع در خیابان فرانسه (نوفل لوشاتو کنونی) را در بیستم آبان ۱۲۸۶ (سیزدهم نوامبر ۱۹۰۷) به یک زردشتی به نام ارباب اردشیر (اردشیر مهربان پارسى) فروختند. او این املاک را نزد بانک استقراضی‏ به رهن گذاشت و چون در موعد مقرر از عهده بازپرداخت وام برنیامد، در سوم بهمن ۱۲۹۱ (۲۵ ژانویه ۱۹۱۳) آن املاک را به بهای ۳۰۶ هزار تومان به بانک استقراضى فروخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چوب فال چوب فال فنجان فال فنجان فال کارت فال کارت