لغت نامه دهخدا
اندازان. [ اَ ] ( ق ) درحال انداختن. ( یادداشت مؤلف ).
- کلوخ اندازان؛ در حال انداختن کلوخ. و رجوع به سنگ انداز در ترکیبات انداز شود.
اندازان. [ اَ ] ( ق ) درحال انداختن. ( یادداشت مؤلف ).
- کلوخ اندازان؛ در حال انداختن کلوخ. و رجوع به سنگ انداز در ترکیبات انداز شود.
در حال انداختن
💡 اما عذاب آخرت آن چنان كه خدا در قرآن بيان كرده است فوق العاده از اين عذاب همشديدتر خواهد بود و در انتظار تفرقه اندازان و اختلاف گرايان است.
💡 سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
💡 ناوک اندازان چشمت هر طرف در جلوه اند تا چو ابرو بر سر بازو کمان انداختی
💡 سعدالله امیرشقاقی، با نام اسدالله امیرشقاقی و سعید امیری نیز شناخته شده، یکی از راه اندازان سایت های قماربازی در ایران بود.
💡 زین شش اندازان چه بینی غیر تاراج و شتل از زکام ایدر چه زاید غیر مالیخولیا