انداب

لغت نامه دهخدا

انداب. [ اَ ] ( اِ مرکب ) در تداول عامه بستو. کوزه فراخ دهانه و آن مخفف آوند آب است. ( یادداشت مؤلف ).
انداب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَدْبة. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نشانهای جراحت که بر پوست باقی باشند. ( آنندراج ). ج ِ نَدْب، و نَدْب، ج ِ نَدْبة است. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به نَدْبة شود.
انداب. [ اِ ] ( ع مص ) سخت گنده شدن نشان زخم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). سخت شدن نَدْبة ( نشان زخم که بر پوست باقی ماند ). ( از اقرب الموارد ). || اثر کردن زخم و جراحت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اثرگذاشتن زخم در کسی. ( از اقرب الموارد ). || خود را در خطر افکندن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). خویشتن در کاری خطرناک افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). یقال: اندب نفسه و بها؛ اذا خاطر بها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
انداب. [ اَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهر با 517 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

جمله سازی با انداب

تپه انداب ۱۰۲ مربوط به دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان تاکستان، روستای انداق واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۳۸۰۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
لطیف یعنی چه؟
لطیف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز