القصیر

لغت نامه دهخدا

القصیر. [ اَ ق ُ ص َ ] ( اِخ ) از اعمال قرطبه ( اسپانیا ). ( از الحلل السندسیة ج 1 ص 116 و 205 ). رجوع به قصیر و قصیر عطیه شود.

فرهنگ فارسی

از اعمال قرطبه

جمله سازی با القصیر

العیس، السفیرة، الراشدین، شیخ سعید، شیخ مقصود، تل شعیب، النیرب، ترکان، کفر حمرة، اللیرمون، حردتین، الملاح، نبل والزهراء، خان طومان، القصیر، سابقیه، الحاضر، زیتان، برنة، شیخ نجار، قلعجیة، خلصة، خالدیة، بانص، عبطین، وضیحی، قراصی، صحرای بادیه مثلث مرزی عراق-سوریه-اردن، لاذقیه، تدمر و ….
جان مگوایر افسر سابق سیا گفته است نبرد القصیر که منجر به بازپس‌گیری شهر استراتژیک القصیر توسط ارتش سوریه و نقطهٔ عطفی در جنگ بود، تحت نظارت و فرماندهی سلیمانی بوده است و این نبرد را «یک پیروزی بزرگ» برای او خوانده است.