افسون مسیحا

لغت نامه دهخدا

افسون مسیحا. [ اَ ن ِ م َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از احیای موتی و استعمال آن بجای اعجاز از شوخیهای شعر است. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ):
با آن لب جان بخش اسیری که تو دانی
افسانه افسون مسیحا نتوان گفت.اسیری لاهیجی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از احیای موتی و استعمال آن بجای اعجاز از شوخیهای شعر است.

جمله سازی با افسون مسیحا

با آن لب جانبخش اسیری که تو دانی افسانه افسون مسیحا نتوان گفت
وانک در دین مسیحا شود از هیبت او نبرد جان اگر افسون مسیحا دارد