افرازی

لغت نامه دهخدا

افرازی. [ اَ ] ( حامص ) بلندی. ارتفاع:
ای دیو دوان چرا نمی بینی
از جهل نشیب دهر از افرازی.ناصرخسرو.|| درازی. || فراخی. ( ناظم الاطباء ). || بالایین. بالایی: موسی ( ع ) عصا را بینداخت، ماری گشت عظیم و دهان باز کرد و آهنگ تخت فرعون کرد و لب زیرین به زیر تخت فرعون کرد و لب افرازی بر زبر کوشک بیکبار فروبرد. ( ترجمه طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

بلندی ارتفاع

جمله سازی با افرازی

💡 در تاک نگر که با سر افرازی خویش کرده است به ناز دست در گردن گل

💡 خانه زنبور شد از گردن افرازی هدف این سزای آن که در این خاکدان گردن کشد

💡 در چمن گر قد شمشاد به ناز افرازی قمری از منّت سرو چگل آید بیرون

💡 از غم لالۀ روی تو شدم داغ و چه باک شمع را تا نبود شعله سر افرازی نیست

💡 جمال دین پیمبر، تو آن سر افرازی که نیست بمعالی و مکرمات عدیل

ورژن یعنی چه؟
ورژن یعنی چه؟
متمایز یعنی چه؟
متمایز یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز