اسفهان

لغت نامه دهخدا

اسفهان. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) رجوع به اصفهان شود.

جمله سازی با اسفهان

بر اثر مسبِّحان مرغ سحر نشیدخوان نی ز حجاز و اسفهان یا که به تازی و دری
یکی نسیم ز کنعان به مصر آمده بود یکی شمیم به شیراز از اسفهان بوزید
جنت از قهر شه ار دوزخ شود نبود عجب نه به تهمت این مثل بر اسفهان آورده‌ام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال تخمین زمان فال تخمین زمان