استمکان

لغت نامه دهخدا

استمکان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برپای بودن. || قادر گردیدن بر چیزی. ( منتهی الارب ). دست یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).

جمله سازی با استمکان

«آوری هانسِن وایت» دانش‌آموز نمونه دبیرستان با درخشش در امتحانات، برای شرکت در «اِستَمکان»، بزرگترین مسابقه ملی علم و تکنولوژی و فناوری سال انتخاب می‌شود. او تنها ۳۳ روز برای ارائه خود در استمکان و برقراری اولین رابطه‎جنسی خود با نخبه دیگری به نام «کَسپِر» زمان دارد؛ این درحالی است، که او هیچ ایده‌ای ندارد.