استحرام

لغت نامه دهخدا

استحرام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بگشن آمدن خواستن گاو و میش و بره. ( زوزنی ). به ایغر جستن درآمدن حیوانات. بگشن آمدن میش. ( تاج المصادر بیهقی ). گشن خواه شدن: استحرمت ذات الظلف و الذئبة و الکلبة. ( منتهی الارب ). || با حرمتی شدن که شکستن آن روا نباشد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بگشن آمدن خواستن گاو و میش و بره

جمله سازی با استحرام

💡 تا نگیرد ترک استحرام لاف رجعت مولی به مولی کی بود

انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز