منا

منا

مِنا منطقه‌ای است در پنج کیلومتری شرق شهر مکه در عربستان سعودی که بیشترین اعمال حج در آن انجام می‌شود. از نظر جغرافیایی، نزدیک‌ترین نقطه مِنا به مکه، جمره عقبه است؛ جایی که مسلمانان یثرب برای نخستین بار با پیامبر اسلام بیعت کردند و این بیعت به نام بیعت عقبه شناخته می‌شود. دورترین بخش مِنا نیز وادی محسّر است که بین مزدلفه و مِنا قرار دارد. در مورد نامگذاری این مکان نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی معتقدند که زمانی که جبرئیل قصد جدایی از آدم را داشت، به او گفت: تمَنو از او خواست که از خدا چیزی بخواهد. آدم پاسخ داد: اتمنی الجنه؛ و به نقلی، جبرئیل این پیشنهاد را به حضرت ابراهیم نیز داد و او آرزو کرد که ای کاش به جای اسماعیل، خداوند قربانی‌شدن گوسفندی را بپذیرد. به همین دلیل، چون این دو واقعه در این سرزمین رخ داده است، آن را مِنی نامیده‌اند، به معنای سرزمین آرزوها و تمناهای آدم و ابراهیم. رمی جمرات در مِنا یکی از مهم‌ترین ارکان اعمال ایام تشریق است. در روایات آمده که ابلیس برای نخستین بار در جمره عقبه خود را به حضرت ابراهیم نشان داد و آن حضرت با سنگریزه‌هایی او را دور کرد.

لغت نامه دهخدا

منا. [ م َ ] ( هزوارش، ص ) به لغت زند و پازند به معنی گشاد و فراخ باشد و آن را شایگان هم می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). به لغت زند و پازند، گشاد و فراخ و پهن. ( ناظم الاطباء ). هزوارش منا، پهلوی شاهیکان ( شایگان، گنج شاهی )، چون «شایگان » را به معنی گشاد و فراخ دانسته اند، این کلمه را نیز به همان معنی نوشته اند. ( از حاشیه برهان چ معین ).
منا. [م َ ] ( ع اِ ) یک من یا پیمانه ای است. مَنَوان و مَنَیان مثنی. ج، اَمناء، اَمنی، مَنی، مُنی. ( منتهی الارب ). پیمانه ای که آن را من نیز گویند و یا پیمانه ای که بدان روغن پیمانه کنند. ( ناظم الاطباء ). پیمانه ای 4 که بدان روغن و جز آن پیمایند، یا میزانی که بدان وزن کنند معادل دو رطل. و در صحاح گوید که آن فصیحتر از «من » است. ( از اقرب الموارد ). من که در وزن و سنجیدن مقرر است. ( غیاث ) ( آنندراج ). چیزی که بدان وزن کنند و اصمعی گوید که آن معرب است. ( از المعرب جوالیقی ص 324 ). وزنی معادل دو رطل است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). به وزن دراهم دویست و پنجاه و هفت درهم و سبع درهم تحقیقاً، و به وزن اساتیر چهل استار. ( یادداشت ایضاً ). رجوع به من شود. || وزن ومقدار نقدی است که در عهد عتیق مذکور است و مقابل یکصد شاقل است. ( قاموس کتاب مقدس ). || اندازه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مقدار و اندازه. ( غیاث ) ( آنندراج ). || مقابل و پیشاپیش. گویند: داری منا داره؛ ای حذاؤها. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مقابل و رویاروی. ( ناظم الاطباء ). برابر. || به معنی منازل نیز آمده و بر این تقدیر مخفف منازل باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). در شعر لبید مراد از منا، منازل می باشد. ( ناظم الاطباء ). در قول لبید: «درس المنا بمتالع فابان » اصل کلمه منازل است و آن ضرورت قبیحی است. ( از اقرب الموارد ). || دو کفه ترازو. || مرگ. || آهنگ. || تقدیر خدای تعالی. ( ناظم الاطباء ).
منا. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مُنْیَة. ( دهار ). امیدها چرا که جمع مُنْیَة است که به معنی آرزو ومقصد باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به مُنی ̍ شود.
منا. [ م ِ ] ( اِخ ) موضعی است در مکه معظمه که مقام بازار است و حاجیان در آنجا قربانی کنند. ( غیاث ) ( آنندراج ). آنجا که قربان کنند در حج. ( مهذب الاسماء ):
تا بود کعبه و منا و صفا
تا بود معشر و مقام وحطیم

فرهنگ اسم ها

اسم: منا (دختر) (عربی) (تلفظ: monā) (فارسی: منا) (انگلیسی: mona)
معنی: آرزوها، امیدها، منی، مقاصد

جملاتی از کلمه منا

به معشر و به مناسک به عمره و احرام به موقف و به منا و به کعبه و زمزم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم