قریبی به معنای نزدیک و همسایه است و در زبان فارسی به مواردی اشاره دارد که به همدیگر از نظر مکانی، زمانی یا احساسی نزدیک هستند. این واژه به نوعی احساس نزدیکی و آشنایی را منتقل میکند. در ارتباطات انسانی، قریبی میتواند به معنای برقراری ارتباطات عمیقتر و مؤثرتر باشد. هنگامی که افراد احساس قریبی میکنند، تمایل دارند که با یکدیگر بیشتر ارتباط برقرار کنند و تجربیات مشترکی را به اشتراک بگذارند. این احساس میتواند در خانواده، دوستان و حتی در محیط کار ایجاد شود و به تقویت روابط انسانی کمک کند. همچنین میتواند نمادی از همدلی و همدردی باشد، به طوری که افراد درک بهتری از احساسات و نیازهای یکدیگر پیدا کنند. در نهایت، قریبی میتواند به ایجاد فضایی امن و حمایتگر کمک کند که در آن افراد احساس راحتی و آرامش میکنند.
قریبی
لغت نامه دهخدا
قریبی. [ ق ُ رَ بی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قُرَیبة. ( اللباب ). رجوع به قُرَیبة شود.
قریبی. [ ق َ بی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به ابوقریبة که نام مردی است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).
قریبی. [ ق َبی ی ] ( اِخ ) حبیب بن ابی قریبه معلم. از محدثان است. وی از عطاء و ابن سیرین روایت کند و از او حمادان و یزیدبن زریع و جز ایشان روایت دارند. او از مردم بصره و از ثقات محدثان است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).
قریبی. [ ق ُ رَ بی ی ] ( اِخ ) علی بن عاصم، مکنی به ابوالحسن، مولی قریبة، دختر محمدبن ابوبکر. از مردم واسط و از محدثان است. وی از محمدبن سوقة و جز او روایت کرده و کثیرالخطاء بوده و به سال 109هَ. ق. متولد شده و به سال 201 وفات یافته است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).
قریبی. [ ق ُ رَ ]( اِخ ) حسن بن علی. رجوع به قرینی ( حسن بن علی ) شود.
فرهنگ فارسی
جملاتی از کلمه قریبی
این خلق چو چوگان و، زننده ملک و بس فاعل همه او دان، به قریبی و بعیدی