وضاءه

لغت نامه دهخدا

( وضاءة ) وضاءة. [ وَ ءَ ] ( ع مص ) چیره شدن در مواضات ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )، و مواضات، با هم چیرگی جستن در پاکیزگی و خوبی است. ( منتهی الارب ). || خوب و پاکیزه روی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). وضوء. ( اقرب الموارد ).
وضاءة. [ وَ ءَ ] ( ع اِمص ) خوبی. || پاکیزه رویی. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس شعر
کس شعر
بی درنگ
بی درنگ
هیز
هیز
دپارتمان
دپارتمان