ملک الحاج

لغت نامه دهخدا

ملک الحاج. [ م َ ل ِ کُل ْ حاج ج ] ( ع ص مرکب، اِ مرکب ) سرپرست حاجیان. امیرالحاج. رئیس کاروان حجاج:
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم.حافظ.

فرهنگ فارسی

سر پرست حاجیان. امیر الحاج

جمله سازی با ملک الحاج

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم