لغت نامه دهخدا مریع. [ م َ ] ( ع ص، اِ ) چراگاه فراخ آب و علف. ( منتهی الارب ). خصیب. ( اقرب الموارد ).ج، اَمرُع، اَمراع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).مریع. [ م ُ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اراعة. رجوع به اراعة شود. || مطر مریع؛ بارانی که حاصلخیزی ببار آورد. ( اقرب الموارد ).
جمله سازی با مریع این حمام در زمینی به مساحت ۱۱۷۰ متر مربع و با زیر بنای ۹۰۰ متر مریع بنا گردیده که شامل بخشهای مختلفی از جمله گاوروتون، شاه نشین، خزینه میباشد. مربع و مرتع افاضل عصر عرصهٔ حضرت مریع تو باد