محنت نصیب

لغت نامه دهخدا

محنت نصیب. [ م ِ ن َ ن َ ] ( ص مرکب ) که محنت بهره اوست. که غم و سختی و درد و رنج بهره و بخش اوست. بدبخت.

فرهنگ فارسی

که غم و سختی بهره اوست

جمله سازی با محنت نصیب

💡 بگو که هاتف محنت نصیب غمزده تا کی شبان تیره نشیند در آرزوی صباحی

💡 مو آن آزردهٔ بی خانمانم مو آن محنت نصیب سخت جانم

💡 گردون سر محمد یحیی به باد داد محنت نصیب سنجر مالک رقاب شد

💡 مو آن دلدادهٔ بی خانمانم مو آن محنت نصیب سخت جانم

💡 چو بی محنت نصیب کس شود گنج چرا بیهوده باید بردنش رنج

💡 تمام مردی گشتم چو بر گرفتم من ز روز دولت و محنت نصیب خویش تمام