محم

لغت نامه دهخدا

محم. [ م ِ ح َم ْم ] ( ع اِ ) ظرفی خرد سرتنگ که در آن آب گرم کنند. ( منتهی الارب ). ظرفی آهنین یا برنجین سر تنگ که در وی آب گرم کنند. ( ناظم الاطباء ).
محم. [ م ُ ح ِم م ] ( ع ص ) خویشاوند. || نزدیک. || حاضر. || دست رس. || آنک خود را با آب گرم و یا آب سرد می شوید. || کسی که گرفتار تب شده. || آن که در اندوه و رنج افتاده باشد. || مبتلای تب. ( ناظم الاطباء ). || آن که در زمین تب ناک واقع گردد. || کسی که سیاه می کند. || گرم کننده آب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به احمام شود.

فرهنگ فارسی

خویشاوند

جمله سازی با محم

💡 جد این طایفه، قیطاس بن قباد بن الله ویس بن مال هومان (مالیمان) یا میر چژنی معروف به باشی اول می‌باشد و در زمان صفویه از منطقه چنار باشی بدره به ملکشاهی مهاجرت کرده‌اند. املاک این طایفه از طایفه کینیانه خریداری شده‌است. دارای سه تیره: کوسه– قیطاسی – مرادبیگ می‌باشند. کدخدای این طایفه محم قوچگه می‌باشد. سپس در دوران معاصر محمد تقی قیطاسی به کدخدایی رسید. خانواده‌های امامی پور، قیطاسی، قمری در استان ایلام و عزیزالحاج علی حیدر نماینده عراق در یونسکو از این طایفه‌اند.

کردار یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز