چنوئی

لغت نامه دهخدا

چنوئی. [ چ ُ ] ( حامص مرکب ) ( از: چنو + ی ) مانند او بودن. چون او بودن.

فرهنگ فارسی

مانند او بودن چون او بودن ٠

جمله سازی با چنوئی

بر آستان چنوئی اقامت چو منی برای منصب و مالست یا برای خدای
مردی نبود مردن و هم مرد نیستی گر صد هزار سال چنوئی نیاردی
و دانستم که چنوئی گزاف نگوید.
در آرزوی آب چنوئی به داد جان لعنت برین جهان بنفرین بی وفا
غلامش خواستم بودن، دلم گفت که این دم با چنوئی درنگیرد