وضیعی

لغت نامه دهخدا

وضیعی. [ وَ ] ( حامص ) دونی و پستی و فرومایگی و خواری. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با وضیعی

بازگونه مکن این وضع بدیع که وضیعی نبود کار رفیع
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارق ملی
ارق ملی
محنت
محنت
افتراق
افتراق
گاییدن
گاییدن