معنای ضمنی

فرهنگستان زبان و ادب

{connotation} [زبان شناسی] آن بخش از معنای واژه ها و جملات که به بافت غیرزبانی و جنبه های عاطفی و فرهنگی مربوط است

ویکی واژه

آن بخش از معنای واژه‏ها و جملات که به بافت غیرزبانی و جنبه‏های عاطفی و فرهنگی مربوط است.

جمله سازی با معنای ضمنی

اولین ظهور چاپی بعدی «بوقلمون سرد» با معنای ضمنی حس محرومیت به ۱۹۱۰ بازمی‌گردد که در رومانس نورتلند شعر دنباله دار روبرت دبلیو. سرویس اشاره می‌کند که در یک میز قمار مبلغ زیادی باخته و با او به شیوهٔ «بوقلمون سرد» برخورد کرده‌اند.
کاربرد واژه‌ای خوشایند به‌جای واژه‌ای که دارای معنای ضمنی ناخوشایند است را حُسن‌تَعبیر یا بِه‌گویی می‌گویند. واژه‌ای با معنای خوشایند که به‌جای واژه‌ای با معنای ناخوشایند به کار برود را به‌واژه می‌گویند. استفاده از اصطلاحاتی نظیر «سرویس بهداشتی» به‌جای «توالت» یا «شکر خوردم» به‌جای «گه خوردم»؛ یا «روشن‌دل» به‌جای «کور» نمونه‌هایی از این فرایند زبانی هستند.
اصطلاح جهان‌های موازی عمومی‌تر است و معنای ضمنی رابطه یا عدم رابطه با جهان خود ما را در برندارد. جهان‌هایی که در آن‌ها بسیاری از قوانین فیزیکی متفاوت هستند - برای مثال در آن هیچ محدودیت نسبیتی وجود ندارد و سرعت نور را می‌توان پشت سر گذاشت - را می‌توان در شمار جهان‌های موازی به حساب آورد ولی این‌ها واقعیت جایگزین نیستند.